همانگونه که هست

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

از دست خویشتن فریاد


کسی می گوید از کیارستمی انتظار کارهای جدی تری می رود!
کارهای جدی، آدمهای جدی، حرفهای جدی. جدی جدی چرای انقدر جدی بودن برای ما مهم است؟
من هنوز کتاب "سعدی از دست خویشتن فریاد" را نخوانده ام، اما جدی بعد از خواندن مصاحبه کیارستمی در "شهروندامروز" تصمیم دارم این کتاب و "حافظ به روایت عباس کیارستمی" را بخرم و بخوانم. اما مسئله اینجا خود کتابها نیست!
مسئله حاشیه هایی است که اصولا حول وحوش اینجور کارها بال بال می زند. درست است که یک طرف قضیه عباس کیارستمی است اما طرف دیگر حافظ وسعدی است که جد اندر جد در ایران صاحب و قیم دارند. ادبیات ایران هیچی نداشته باشد طلبکار و آقا بالاسر زیاد دارد، آقا بالاسرهایی که حتی خرجی هم نمی دهند اما آقا! هستند.
خود کیارستمی تعبیر جالبی در مورد کتابهایش دارد؛ اینکه فکر کنیم این کتابها آنونس کتابهای سعدی و حافظ هستند! حالا گیریم بعدا خواننده این کتابها نرفتند از سرتا ته تمام آثار و نوشته های سعدی و حافظ را بخوانند، مگر هرکسی آنونس فیلمی را دید حتما خود فیلم را باید ببینند. اصلا مگر کیارستمی با همچین ادعایی کتابها را نوشته؟ چرا مدام به دنبال دلایل والا و بالا و آنچنانی هستیم! چرا فکر نمی کنیم برای آدمهای این دوره زمانه که همه چیز را فشرده وکپسولی دارند، کمی حافظ وسعدی فشرده وعصاره هم بد نباشد. اینکه تعداد بیشتری از ما حداقل یک یا دو مصرع از آنها در این روزگار! حفظ باشیم.
دوستی می گفت که چی برداشته تو هرصفحه فقط یک بیت یا مصرع از غزلی را آورده! ده! (این قسمت را کاملا با لحن عصبانی بخوانید) فکرکنیم بقول گلمکانی عزیز؛ مگر کیارستمی تمام نسخه های قبلی و موجود از سعدی و حافظ را سوزانده!! که اینجوری وا اسفا می گوییم؟! جدی چه اتفاق وحشتناکی افتاده؟ جدی انقدر مهمه؟ خوب کیارستمی هم دوست داشته حافظ را اینگونه ببینند، حق نداشته؟ چرا؟ چون فاضل و ادیب نیست؟ چون فیلمساز است و فقط باید فیلم بسازد؟ یا چون سعدی وحافظ به خطر می افتند که این حرف آخر درست مثل حرف آن دسته آقایانی است که تا یکی چیزکی پشت اسلام می گوید، پیراهن عثمان می کنند که کجایید که اسلام و قران به خطر افتاد!! و اینبار اجازه بدهید هم به آنها هم به اینها بگویم اگر قدر و قدرت این کتاب و آن دین و ان معجزه در این حد باشد که با حرفی تمام ستون هایش به لرزه بی افتد که باید به کلش شک کرد!!!! پس جاودانگی و معجزت آنها تکلیفش چیست؟ قضیه کیارستمی و کتابهایش هم همین است، اگر قرار بود با این دو اثر او کل آثار آن دو بزرگ عزیز به باد برود که تا بحال صدبار همین کتاب فارسی های مدرسه دودمان هرچی ادبیات فارسی وپارسی است برباد داده بودند با آن انتحاب ها و طرز آموزش که هرچی بچه است از شعر ونثر فارسی مشمئز می کنند!! اینکه چه کسی حق دارد از چه چیزی حرف بزند چه کسی حق ندارد هم بحث مفصلیست که فقط می خواهم اینجا بگویم انقدر دنبال حق گشته ایم که متوجه نشدیم بسیار بسیار پیش حق آدم بودن را زیرپا له کرده ایم، کمی با آرامش و روی گشاده از آنچه نو است به رسم نوروزمان، استقبال کنیم. چرا قبول نمی کنیم که اینهمه تنگ نظری فقط و فقط روزبروز دلهایمان را سخت تر و قدمهایمان را کندتر کرده است. که دیگر کمترکسی به خود شجاعت جسارت در هر حوزه ای از فرهنگ و هنر ایرانی را می دهد. باور کنید این غول بی شاخ و دم فرهنگ برتر ایرانی ما از این نوآوریها لاغر نمیشود!!
و جدی کار جدی چیست؟ کیستیم ما که بگوییم خواندن و دوباره خواندن و بارها خواندن حافظ و سعدی و از میان آنهمه بیت آنهمه حرف، نقاط نورانی را بیرون کشیدن (حتی به باور یک نفر) کاریست غیر مهم و غیرجدی!!!

1 نظر:

  • من هنوز اين كتابهاي كيارستمي رو نديدم ولي خيلي خوشحالم كه بالاخره تو اين بحث‌هاي پنهان رو آوردي اينجا و ثبت مي‌كني.

    توسط Anonymous ناشناس, در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۷:۰۶  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی